پیچیدگی مالیاتی

´          تئوری پیچیدگی به عنوان روشی غالب در دهه 1990 مطرح گردید. اين تئوری که با تئوری آشوب (Chaos Theory) مرتبط است، چند سال قبل با کتاب هايی مانند: "زندگی در لبه آشوب" اثر روگر لويین در سال 1992 و کتاب "پیچیدگی: علم پديدار شده در لبه نظم و بی نظمی" که در همان سال چاپ گرديد، شناخته شد. مشکلاتی در مورد مفاهیم واژه های پیچیدگی و بی-نظمی و زمینه های مرتبط با آن ها وجود دارد. بسیاری از اندیشمندان این زمینه استدلال می کنند که تئوری آشوب يک تئوری عمومی از پويايی های غیرخطّی است و تئوری پیچیدگی زير مجموعه ای از تئوری آشوب می باشد. عدّه ای مخالف سرسخت این استدلال و عدّه دیگر به وجود تفاوت اندک بین اين دو دیدگاه اعتقاد دارند. مکتب فکری ديگری معتقد است که پیچیدگی و آشوب دو روی يک سکه می باشند و تئوری پیچیدگی از طريق تئوری آشوب معنی پیدا کرده است.

ادوارد لورنز معتقد است که واژه پیچیدگی اغلب مترادف با اصطلاح آشوب است، امّا پیچیدگی بعضی اوقات به صورت يک مفهوم ويژه  مورد استفاده قرار می گیرد. این امر به بی نظمی در مکان دلالت دارد در حالی که آشفتگی به بی نظمی در زمان اشاره دارد. ديگر آن که پیچیدگی ممکن است به بزرگی مجموعه ساختارهای مورد نیاز برای توصیف يک سیستم اشاره داشته باشد. هر دو تئوری (آشوب و پیچیدگی) بیان کرده اند که پويايی های يک سیستم، چیزی بیشتر از رابطه علّل و معلولی ( اگر الف آنگاه ب) _که در آن پیامد، تابع ساده ای از درونداد است_  را شامل می شود (روز، 1999). از اين دو تئوری استدلال می شود که رفتار سیستم، اغلب اوقات از تعاملات پیچیده و غیرخطّی در بین اجزای تشکیل دهنده سیستم ناشی می شود و به علّت غیر خطّی بودن، پیش بینی رفتار مشکل يا غیر ممکن خواهد بود (هادی زاده مقدم و همکاران، 1389)